محمد جوادمحمد جواد، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

نی نی توپولی

انتقادات و پیشنهادات...

بنا به پیشنهاد یه سری از دوستان عزیزم که ازم خواسته بودند که قالبم رو عوض کنم بنده هم با توجه به اینکه عاشق قالب قبلی ام بودم موقتا به احترام درخواستشون اینو انتخاب کردم ... دوستتون دارم بازم ازم انتقاد کنید خوشحال میشم..........
29 شهريور 1390

مسافرت پایان شهریور

با اجازه همه دوستان ما تا سه شنبه چهارشنبه آینده نیستیم عذر ما را پذیرا باشید چند تا پست متفاوت براتون میذارم  تا دست خالی بر نگردید...
16 شهريور 1390

اگر...(دکتر شریعتی)

  اگر دروغ رنگ داشت ؛ هر روز شاید ده ها رنگین کمان ، در دهان ما نطفه می بست و بیرنگی ، کمیاب ترین چیزها بود !  اگر شکستن قلب و غرور ، صدا داشت عاشقان ، سکوت شب را ویران میکردند ! اگر به راستی ، خواستن ، توانستن بود محال نبود وصال !  و عاشقان که همیشه خواهانند همیشه می توانستند تنها نباشند ! اگر گناه وزن داشت   هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم ! اگر غرور نبود چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمی گفتند و ما کلام محبت را در میان نگاه‌های گهگاهمان جستجو نمی کردیم ! اگر دیو...
16 شهريور 1390

عجب صبری خدا دارد...

    عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . همان یک لحظه اول ، که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ، جهانرا با همه زیبایی و زشتی ، برروی یکدگر ، ویرانه میکردم .   عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . که در همسایه صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ، نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ،بر لب پیمانه میکردم .   عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . که میدیدم یکی عریان و لرزان و دیگری پوشیده از صد جامه رنگین زمین و آسمانرا واژگون مستانه میکردم .   عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . نه طاعت میپذیرفتم ،نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده ،پاره پاره در کف زاهد نمایان ،سبحه ...
16 شهريور 1390

چرا انقدر نگرانید؟(دکتر علی شریعتی)

فقط دو چیز وجود داره که نگرانش باشی: اینکه سالمی یا مریض. اگر سالم هستی، دیگه چیزی نمونده که نگرانش باشی؛ اما اگه مریضی، فقط دو چیز وجود داره که نگرانش باشی: اینکه دست آخر خوب می شی یا میمیری. اگه خوب شدی که دیگه چیزی برای نگرانی باقی نمی مونه؛ اما اگه بمیری، دو چیز وجود داره که نگرانش باشی: اینکه به بهشت بری یا به… جهنم. اگر به بهشت بری، چیزی برای نگرانی وجود نداره؛ ولی اگه به جهنم بری، اون قدر مشغول احوالپرسی با دوستان قدیمی می شی که وقتی برای نگرانی نداری پس در واقع هیچ وقت هیچ چیز برای نگرانی وجود نداره. ...
14 شهريور 1390

به انتظار فردا...

امروز تولد مامانیه نمیخوای چیزی بهم  بگی.... من از امروز تا فردایی که بیای و بخوای حرفی بزنی به انتظار میشینم ...(نکنه فراموشم کنی) پسرم :اگر کسی را دوست داری به او بگو زیرا قلبها معمولا با کلماتی که نا گفته می مانند می شکند...
14 شهريور 1390

PLAY STATION

دیروز صبح بعد از مدت ها رفتم دانشگاه مدرکمو  گرفتم آوردم ..بذارم در کوزه...رفت و برگشتم تا ساعت دو بعد از ظهر  طول کشید ناهار خوردیم یه چرت زدیم رفتیم مجتمع تجاری بوستان اولش به نیت کادو تولد مامانی بابایی یه گردنبد زحمت کشید و ما رو خجالت زده کرد... بعدش هم نوبتی هم که بود نوبت محمد جواد بود بابایی بازم مارو خجالت زده کردو یه PLAY STATION خرید ...دو تا شال و چند قلم  کالای خوراکی دیگه شد مجموع خرید ما... اما این خرید به اینجا ختم نشد تو طلا فروشی که بودیم محمد مثل همیشه شروع کرد به اذیت کردن که بریم من یه چیز میخوام منم هول هولکی خرید کردیم تا بریم براش چیز بخریم همینطور که میرفتیم بستنی اون چیزی بود که مح...
13 شهريور 1390

تجدید نظر...

الان چند وقتیه وقتی محمد جواد میخواد بره دستشویی من  بغلش میکنم تا این اتفاق سریعتر تمام بشه منم برم دنبال کارای خودم... در صورتی که محمد از نه ماهگی وقتی سر پاش میکردم ... میکرد و وقتی بزرگتر هم که شد خودش دمپایی می پوشید میرفت بعد برا شستنش منو صدا میکرد...ولی الان طبق عادتی کرده که( مقصرخود منم )میگه که منو سرپا کن من هنوز هم میگم سوای سنگین بودنش من اینطوری راحترم ولی محمد جواد حسابی تنبل شده بعضی وقتا که کار دارم نمی برمش دستشویی اونم میگه الا و بلا تو منو ببر ... امروز هم یکی از اون روزا بود که باهاش صحبت کردم که خودت برو ولی نتیجه نداد و تنبه اش ندیدن کارتون تام وجری شد کلی گریه کرد منم بی محلی بهش دادم تا اینکه رفت دستشوی...
10 شهريور 1390

توپ...

یه روز وقتی  محمد جواد وپسر عموش(امیر مهدی) میرند خونه مامان بزرگ طاهره" محمد جواد با خودش توپی که عکس مرد عنکبوتی داره که خیلی هم بهش علاقه داره بر میداره میبره انگار بعد از گذشت چند دقیقه ای امیر مهدی توپشو میگیره  طوری که محمد جواد برمیگرده بهش میگه: اگه توپ منو سوراخ کنی به مامانم میگم که به شوهرش بگه دعوات کنه...     ...
10 شهريور 1390